حلّ و فصل دعاوى سرمایه گذارى از طریق داورى ایکسید و ضرورت الحاق ایران
چکیده:
«کنوانسیون ایکسید» یکى از مهمترین معاهدات حقوق بینالملل اقتصادى است که افراد را به عنوان تابعان حقوق بینالملل به رسمیت مىشناسد. برخلاف کمتوجهى نسبت به سرمایهگذارى در گذشته، کشورها از اواسط دهه 1980 به طور روزافزونى دیدگاههاى مشابهى را درباره برخورد حقوقى با مسئله سرمایهگذارى خصوصى خارجى اتخاذ کردهاند. این امر را مىتوان در قوانین ملّى کشورها در خصوص سرمایهگذارى، معاهدات دو یا چندجانبه بینالمللى آنها و رویکرد مثبت آنها نسبت به حلّ و فصل اینگونه دعاوى به خوبى مشاهده کرد. این تشابهات خصوصا در زمینه آزادسازى رژیمهاى سرمایهگذارى و حمایت از سرمایهگذاران قابل توجه است. همچنین نکته جالب توجه در این تغییرات، جایگاه خاص داورى به عنوان وسیله انتخابى و ترجیحى حلّ و فصل دعوا از طریق ثالث است که این امر به دلیل امتیازات داورى نسبت به سایر روشهاى حلّ و فصل دعوا، از جمله «قابلیت انعطاف»، «درجه اعتماد»، «سرعت و کارآیى»، «تخصصىتر بودن»، «هزینه کم» و «محرمانه بودن» است.(1)
بر گرفته از سایت http://latifiiel.persianblog.ir/
ایران نیز به رغم اینکه هنوز عضو ایکسید نیست، ولى از این توسعه مستثنا نبوده است. در چند سال گذشته، تغییرات زیادى را مىتوان در این زمینه در حقوق آن مشاهده کرد که براى نمونه باید از تسهیلات و تضمینات مربوط به سرمایهگذارى خارجى و اصلاحات در بسیارى از مقررات، از جمله «قوانین داورى تجارى کشور»، «سیاستهاى پولى و ارزى»، «رقابتىکردن اقتصاد» و «تلاش براى شکستن انحصارات» نام برد. یکى از راههاى جذب و تشویق سرمایهگذارى در کشور، ایجاد تضمینهاى حقوقى مناسب، از جمله «امنیت کافى براى سرمایهگذاریهاى خارجى» است. بدون شک، پذیرش نظام داورى ایکسید مىتواند گام مثبتى براى این مهم در ایران باشد.
کلید واژگان: کنوانسیون ایکسید، سرمایهگذارى، داورى، حقوق بینالملل، ایران، حلّ و فصل اختلافات.
مقدّمه
اختلافات بینالمللى به اعتبار طرفین مىتواند در سه شکل نمایان شود:
الف) بین اشخاص خصوصى خارجى؛ ب) بین دولتها با یکدیگر؛ ج) بین دولتها و اشخاص خصوصى خارجى.
کنوانسیون حلّوفصل اختلافات سرمایهگذارى بین دولتها و اتباع دولتهاى دیگر(2) (ایکسید)(3) ناظر به نوع سوم از این اختلافات است. لذا برخلاف اتاق بازرگانى بینالمللى(4) که سازمانى غیر دولتى بینالمللى(5) است که از سوى بخش خصوصى در سال 1919 م. ایجاد گردیده و برخلاف دیوان بینالمللى دادگسترى که نهادى بینالمللى و بینالدولى در لاهه است، ایکسید ماهیتى دوگانه دارد؛ چرا که از یک طرف از سوى دولتها به وجود آمده است. از طرف دیگر، افراد خصوصى نیز مىتوانند نزد آن طرف دعوا باشند.
مقاله حاضر، مسئله حلّ و فصل دعاوى سرمایهگذارى از طریق داورى ایکسید(6) را به عنوان یکى از رایجترین مراجع حلّ و فصل اختلافات بینالمللى، مورد مطالعه قرار مىدهد(7) و فقط بعضى از جنبههاى جالب توجه داورىِ آن مرکز را؛ از جمله قلمرو صلاحیت مرکز و انحصارى بودن آن، اهلیت مرکز، تقاضاى داورى، تسلیم و ارجاع اختلاف به داورى، سازمان و ترکیب دیوان داورى، قانون قابل اعمال و مسئله رأى داور و رویّه قضایى دیوانهاى داورىِ مرکز مورد تجزیه و تحلیل قرار مىدهد.
این بحث به شناخت نقش مهم این مرکز داورى در جهانِ سرمایهگذارى کمک خواهد کرد.
با توجه به اهمیت رو به رشد سرمایهگذارى خارجى در ایران، پس از نگاهى اجمالى نسبت به این وضعیت، ضرورت الحاق به کنوانسیون ایکسید مورد تأکید واقع مىشود.
معرفى اجمالى مرکز داورى ایکسید ونظام حلّوفصل اختلافاتآن
«مرکز داورى ایکسید» با مصوّبه شماره 214 مورخ 10 سپتامبر 1964 بانک جهانى ترمیم و توسعه (بانک جهانى)(8) و با همکارى کمیسیون اقتصادى سازمان ملل بنا نهاده شد و اکنون نیز با آن بانک ارتباطى تنگاتنگ دارد؛ چرا که براساس مادّه 5 کنوانسیون، رئیس بانک جهانى به اعتبار سمت و مقامش،(9) رئیس شوراى ادارى ایکسید نیز مىباشد، گرچه صاحب رأى نیست(10) کنوانسیون در تاریخ 18 مارس 1965 براى امضاى کلیه دولتهاى عضو بانک جهانى و دولتهاى عضو اساسنامه دیوان بینالمللى دادگسترى و دولتهاى مدعو از سوى شوراى ادارى این مرکز مفتوح گردید (مادّه 67) و در تاریخ 14 اکتبر 1966 طبق بند 2 مادّه 68 خود در حالى که بیست کشور آن را تصویب کرده بودند، لازمالاجرا شد(11) تا زمان نگارش این مقاله (فروردین ماه 1382) 154 دولت کنوانسیون را امضا و 139 دولت نیز اسناد تصویب خود را نزد مقام نگهدارنده (بانک جهانى ) سپردهاند که در نتیجه عنوان دولتهاى طرف قرارداد یا متعاهد بر آنها اطلاق مىشود.
این مرکز داراى دو رکن مىباشد:
الف) شوراى ادارى، متشکل از نمایندگان دولتهاى عضو؛
ب) دبیرخانه، متشکل از یک نفر دبیرکل، معاونان و کارمندان.
هدف اصلى دولتها از تأسیس این مرکز در مقدمه کنوانسیون شرح داده شده است که مىتوان آن را بدینصورت خلاصه کرد: برآوردن نیاز به همکارى بینالمللى و توسعه اقتصادى از طریق سرمایهگذاریهاى خصوصى بینالمللى با تأسیس مکانیسم سازش و داورى بینالمللى که هدف نهایى آن اجتناب از منازعات و یا حلّ اختلافاتى است که بین دولتهاى طرف کنوانسیون و اتباع کشورهاى متعاهد دیگر به وجود مىآید.
بعلاوه بند 2 مادّه 1 ایجاد تسهیلات لازم براى سازش و داورى دعاوى سرمایهگذارى مطابق با کنوانسیون را از اهداف مرکز مىشمارد.
شوراى ادارى مرکز در تاریخ 25 سپتامبر 1967، پیرو بندهاى «الف»، «ب» و «ج» از بند 1 مادّه 6 کنوانسیون، مجموعه قوانین مختلفى را تصویب کرده است؛ از جمله:
الف) مقررات آیین دادرسى و رسیدگى از طریق سازش و داورى (قواعد مؤسسه)،(12)
ب) مقررات آیین دادرسى داورى (قواعد داورى)،(13)
ج) مقررات آیین دادرسى سازش (قواعد سازش).(14)
این مجموعهها از تاریخ 1 ژانویه 1968 لازمالاجرا و در 1984 مورد اصلاح قرار گرفته است.(15) بعلاوه، در 29 سپتامبر 2002 شوراى ادارى مرکز، اصلاحاتى را در مقررات و قوانین مذکور انجام داد که از اوّل ژانویه 2003 لازمالاجرا گردید. علاوه بر این اسناد، هماکنون «قواعد تسهیلات اضافى ایکسید»(16) (مصوّب 1978) با جدیدترین اصلاحات بر حلّ و فصل دعاوى سرمایهگذارى حاکم است.
خود مرکز نیز مانند «دیوان دائمى داورى»(17) و «اتاق بازرگانى بینالمللى» دادگاهى با ساختار ادارى دائمى است که حلّ و فصل اختلافات را تسهیل و امکانات لازم را در این زمینه در اختیار متقاضیان قرار مىدهد. حلّ و فصل دعاوى در نظام ایکسید، از طریق کمیسیون سازش و دیوان داورى پیشبینىشده در کنوانسیون است و خود مرکز، مرجع حلّ و فصل دعاوى نمىباشد. سازش، روش حلّ و فصل مستقلى است که تشریفات و مقررات مربوط به آن در فصل 3 مواد 28ـ 35 کنوانسیون شرح داده شده است.
یادآورى مىشود که امتیاز داورى مرکز بر روش سازش آن، این است که بر خلاف داورى، گزارش صادره از کمیسیون سازش جنبه الزامآور نداشته، مشمول «قاعده اعتبار امر مختومه»(18) نیست، بلکه فقط نقش توصیهاى دارد. از طرف دیگر، چون دیوان داورى از «صلاحیت مشورتى» برخوردار نیست، بلکه فقط «صلاحیت ترافعى» دارد، این نقص با وجود روش سازش تقریبا جبران شده است.
در صورت درخواست طرفین، دبیر کل مرکز به عنوان مقام منصوبکننده داوران براى داوریهاى اختصاصى؛ مثلاً داوریهایى که براساس «قواعد آنسیترال»(19) برگزار مىشود، عمل مىکند. همچنین مرکز، براساس مقررات حقیقتیابى(20) 1978 م.، خدمات حقیقتیابى را براى متعاهدین انجامدهد. مرکز تسهیلات مالى به طرفین اختلاف ارائه نمىدهد و آنها باید خود، هزینههاى دادرسى را بپردازند. پس از این مقدمه، به شرح سیستم داورى مرکز مىپردازیم:
ارجاع اختلاف به داورى مرکز
نخستین قدم در داورى براساس کنوانسیون، تسلیم دادخواست داورى است. کنوانسیون ایکسید محدودیت زمانى(21) براى ارجاع اختلافات به مرکز در نظر نمىگیرد؛ لذا این امر، به سند تنظیم شده بین طرفهاى اختلاف؛ مثل شرط ارجاع اختلاف به داورى، قانون ملى و معاهده احتمالى موجود(22) وابسته است.
مادّه 36 در بندهاى 1، 2 و 3 اظهار مىدارد: هر دولت متعاهد یا هر تبعه دولت متعاهدى که مایل است رسیدگى از طریق داورى صورت گیرد، باید تقاضاى مکتوب خود را در این خصوص به دبیر کل تسلیم کند تا دبیر کل، یک نسخه از درخواست را براى طرف دیگر بفرستد. دادخواست باید شامل اطلاعات مربوط به موارد موضوع اختلاف، هویت طرفین و رضایت آنان به داورى مطابق با قواعد آیین دادرسى داورى باشد. در صورتى که دبیر کل تشخیص دهد که مورد اختلاف خارج از صلاحیت مرکز نیست، دادخواست را ثبت خواهد کرد.
پس از پذیرش دادخواست، طرفین مىتوانند داوران خود را از لیست بالقوهاى از داوران که در اختیار مرکز وجود دارد، انتخاب کنند. داوریهاى کنوانسیون ایکسید معمولاً در خود مرکز در واشنگتن انجام مىشود، اما طرفین آزادند هر محلى را براى این امر انتخاب کنند.
بند پایانى مقدمه کنوانسیون اظهار مىدارد که کشور متعاهد به صرف تصویب و قبول یا موافقت با کنوانسیون و یا بدون رضایت، به ارجاع هر اختلافى براى سازش و داورى به مرکز ملزم نیست؛ لذا لازمه ارجاع اختلاف به داورى، عضویت دولت میزبان و دولت متبوع سرمایهگذار،(23) در کنوانسیون ایکسید و موافقت با رسیدگى آن است. گرچه مقررات حاکم بر تسهیلات اضافى مرکز، صلاحیت آن را وسیعتر نموده و با شرایطى اجازه مىدهد تا اشخاص غیر عضو کنوانسیون نیز از مرکز براى حلّ و فصل اختلافات خود استفاده کنند، باید تصدیق دبیر کل مبنى بر قبول دعوا را داشته باشند. بنابراین، صرف تصویب کنوانسیون به دیوان داورى صلاحیت رسیدگى نمىدهد.
همچنین توافق طرفین نباید الزاما رسمى باشد. ارائه دادخواست داورى از سوى خواهان در خصوص سرمایهگذارى تحت کنترل «خارجى» به مرکز و تأیید آن دادخواست از طرف خوانده با اِعمال شرط ارجاع اختلاف به ایکسید متضمن چنین توافقى خواهد بود. براى تحقق کنترل «خارجى» به اکثریت یا درصد بالاى مالکیت سهام نیازى نیست و حتى درصد کمى از سهام به همراه مدیریت شخص را نیز مىتوان به عنوان کنترل خارجى در نظر گرفت.
صلاحیت مرکز و دیوان داورى آن
براساس صدر مادّه 26 کنوانسیون، صلاحیت مرکز انحصارى است، یعنى مرکز تنها وسیله حلّ اختلافات ناشى از سرمایهگذارى مورد نظر کنوانسیون است؛ مگر اینکه خلاف آن تصریح شود. کشورهاى عضو مىتوانند در زمان قبول کنوانسیون، در زمان تصویب یا پذیرش، یا در هر تاریخى پس از آن، دعاوىاى را که مایلاند از صلاحیت قضایى ایکسید مستثنا کنند، به مرکز اعلام کنند.
با آنکه صلاحیت مرکز منحصر به دعاوى ناشى از سرمایهگذارى است، کنوانسیون تعریفى براى واژه سرمایهگذارى ارائه نمىدهد. اما این امکان براى کنوانسیون وجود دارد که «مفهوم سنّتى سرمایهگذارى» را با «مفهوم اقتصادى جدیدى» جایگزین نماید که باید از سوى کشورى که در آن سرمایهگذارى انجام شده، مورد بررسى و تأیید قرار گیرد. در نتیجه، پروژهاى مربوط به ساختوساز با ویژگى نظامى باید به عنوان یک سرمایهگذارى تلقّى شود، نه صرفا یک قرارداد بازرگانى. با این حال، چنانچه صلاحیت دیوان داورى ایکسید از سوى طرفین مورد قبول قرار گرفته باشد، همین امر باید به عنوان دلیل ارجاع اختلاف خاصّى که مربوط به سرمایهگذارى مورد نظر کنوانسیون است، تلقّى گردد.
این واقعیت که قرارداد خاصّى ممکن است سرمایهگذارى حیاتى، یعنى سرمایهگذارىاى که در توسعه اقتصاد کشور میزبان نقش دارد محسوب شود، وجود صلاحیت ایکسید را توجیه مىکند؛ لذا چنین قراردادهایى تنها به انواع سنّتى سرمایهگذارى؛ از قبیل بهرهبردارى از منابع طبیعى، سرمایهگذارى صنعتى در مورد تولید و صدور کالا، تولید آهن، فولاد و آلومینیوم، ساختوساز هتلها و سرمایهگذارى در توسعه شهرى اختصاص ندارد، بلکه امورى چون تنظیم و مدیریت قرارداد، راهاندازى و گرداندن کارخانجات، توافقهاى فنى و صدور مجوز به منظور تولید تسلیحات را نیز شامل مىشود.
طبق مادّه 25 کنوانسیون، مرکز بینالمللى حلّ و فصل دعاوى مربوط به سرمایهگذارى (در خصوص دعاوىاى که دیوان داورى مىتواند به آنها رسیدگى کند)(24)، صلاحیت رسیدگى به هرگونه دعواى حقوقىاى را دارد که مستقیما از سرمایهگذارى بین «دولت متعاهد» (یا هر مؤسسه فرعى وابسته یا نمایندگى آن که از طریق دولت متعاهد به مرکز معرفى مىشود) و «تبعه یک دولت متعاهد دیگر» ناشى مىشود. در این صورت، طرفین باید رضایت خود مبنى بر ارجاع اختلافشان را به مرکز به صورت کتبى اعلام نموده باشند که پس از اعلام به صورت یکجانبه قابل عدول نیست. البته براساس مقررات حاکم بر تسهیلات اضافى مرکز(25) در شرایط خاصّى، امکان ارجاع اختلافى که مستقیما ناشى از سرمایهگذارى نیست، به مرکز نیز وجود دارد.
منظور از عبارت «تبعه دولت متعاهد دیگر» در قسمتهاى «الف» و «ب» مادّه 25 عبارت است از:
1. هر فرد حقیقى که تابعیت یکى از کشورهاى متعاهد غیر از کشور طرف منازعه را در تاریخى داشته باشد که طرفین توافق مىکنند که اختلافشان را به داورى ارجاع دهند یا در تاریخى که دادخواست داورى ثبت شده است؛(26)
2. هر شخص حقوقى که تابعیت کشور متعاهد غیر از کشور طرف دعوا را در تاریخى داراست که طرفین بر واگذارى چنین منازعهاى به دیوان داورى ایکسید یا به هر شخص حقوقى کشور متعاهد طرف منازعه که تابعیت کشور متعاهد دیگرى براى آن در نظر گرفته مىشود، توافق مىکنند.
در صورتى که اشخاص حقوقى به دولت طرف دعوا وابسته باشند، بند 3 مادّه 25 شرط دیگر صلاحیت مرکز در رسیدگى به اختلاف را موافقت کشور متبوع آن موءسسه یا سازمان وابسته با ارجاع امر به داورى مىداند؛ مگر در صورتى که کشور مذکور عدم ضرورت تصویب از طرف خود را به اطلاع مرکز برساند.
همانگونه که قبلاً اشاره شد، طبق بند 3 مادّه 36 کنوانسیون، دبیر کل باید تقاضاى داورى را ثبت کند؛ مگر اینکه براساس اطلاعات مندرج در تقاضا، تشخیص دهد که اختلاف آشکارا خارج از صلاحیت مرکز است.(27) وى باید بلافاصله طرفین را از ثبت یا عدم ثبت درخواست مطلع نماید. طبق شرط مذکور، ثبت تقاضاى داورى به وسیله دبیر کل را باید به عنوان تصویب ابتدایى صلاحیت ایکسید تفسیر کرد؛ زیرا این شرط صریحا اعلام مىدارد که اگر منازعه به طور آشکارى خارج از صلاحیت مرکز باشد، باید از ثبت تقاضا خوددارى کرد.
باید متذکر شد که صلاحیت دیوان داورى ایکسید را خودِ کنوانسیون مستقیما اعطا مىکند، نه طرفین؛ زیرا طرفین فقط مىتوانند ارجاع دعواى خاصّ سرمایهگذارى را به دیوان ایکسید عملى سازند. این حقیقت که صلاحیت دیوان ایکسید ناشى از کنوانسیون است، عملاً بدینمعناست که دیوان در ابتدا ملزم به تبعیت از کنوانسیون است، نه شروط توافق شده بین طرفین. این امر در خصوص داورى اتاق بازرگانى بینالمللى نیز صدق مىکند.
مادّه 41 کنوانسیون بین «صلاحیت»(28) و «اهلیت»(29) تمایز قائل مىشود. «صلاحیت» صریحا در مادّه 25 کنوانسیون تعریف شده است و «اهلیت» به هر یک از اختلافات خاصّى که باید طبق توافق داورى حل شود، مربوط مىگردد؛ بنابراین «اهلیت»، اختیار دیوان داورى براى به اجرا درآوردن صلاحیت عمومىاش در موردى خاص است، اما در مقابل، «صلاحیت» تنها وقتى مطرح مىشود که یکى از طرفین اعتراض کند و مثلاً ادّعایى را در خصوص فقدان رضایت معتبر ارائه دهد. البته وقتى که قدرت تصمیمگیرى در خصوص اختلافى که در آینده ممکن است به وجود آید، از طریق قانونگذار ملّى مستقیما به دیوان داورى مرکز واگذار شده باشد، صلاحیت و اهلیت را نمىتوان از یکدیگر تمیز داد؛ مثلاً همانگونه که در خصوص اندونزى، مصر و یوگسلاوى اتفاق افتاد.(30)
تعیین هویت «کشور متعاهد» نسبتا ساده و بدون پیچیدگى است، ولى تعریف دو اصطلاح «مؤسسه فرعى تشکیلدهنده» و «نمایندگان دولت» در بند 1 مادّه 25 کنوانسیون داراى پیچیدگى است. براى اجتناب از پیچیدگیها و دشواریهاى بیشتر، بند1 مادّه 25 کنوانسیون به هر دولتى در زمان پذیرش کنوانسیون، امکان تعیین و انتخاب مراکز عمومى خود را که در چارچوب «مؤسسه فرعى تشکیلدهنده» و یا «نمایندگى» قرار مىگیرند و داراى صلاحیت طرفیت دعوا نزد دیوان داورى ایکسید مىباشند، داده است. در صورتى که سرمایهگذار (شرکت فرعى) شخص حقوقى مستقلى باشد که با قوانین کشور میزبان اداره مىشود، ولى کل یا اکثر سرمایهاش به شرکت دولتى دیگرى (شرکت مادر) تعلّق دارد که آن شرکت دولتى، متعاهد موافقتنامه سرمایهگذارى مىباشد، ممکن است مشکل دیگرى به وجود آید. در چنین موردى حتى اگر شرکت فرعى براى خود مکان و جایگاه ثبتشدهاى در قلمرو دولت میزبان دارد، شرکت اصلى محق است از طرف شرکت فرعى اقدام کند تا از منافع هر دو شرکت حمایت شود. به هر حال، بهتر است که کشور عضو کنوانسیون با توجه به بند 1 مادّه 25 کنوانسیون، مفهوم «مؤسسه فرعى تشکیلدهنده» یا «نمایندگى» را دقیقا معین کند و دولت میزبان اعلام نماید که شعبات شرکت سرمایهگذار خارجى را حتى اگر مرکز ثبتشده آن در کشور میزبان بوده و با قوانین آن کشور اداره مىشود، به عنوان سرمایهگذار خارجى قلمداد مىکند.
مسئله دیگرى که ممکن است در خصوص تغییرات مهم پیش بیاید، امورى از قبیل انحلال یک شرکت، ادغام یک شرکت در دیگرى و جدا شدن شرکتى از شرکت دیگر است که معمولاً به تغییر هویت طرف اصلى ایکسید منجر مىشود. اینکه آیا در شرایط خاص، شخص جدید نیز از طریق شرط ارجاع اختلاف به ایکسید ملزم محسوب مىشود یا خیر، به مفاد قانون داخلى و مقررات حقوق بینالملل که باید در مورد اختلاف در حال رسیدگى اعمال شود، بستگى دارد.(31) در صورتى که سرمایهگذار، موافقتنامه سرمایهگذارى و به همان میزان، حقوقش را به شخص ثالثى واگذار کند، به شرطى که واگذارکننده و واگذارشونده داراى یک ملیت باشند و یا تابعیت دولت دیگر عضو کنوانسیون را دارا باشند (یعنى ملیتى غیر از ملیت دولت میزبان)، شرط داورى ایکسید، شخص واگذارشونده را نیز ملزم مىسازد. راهحلّ مشابهى نیز براى موردى که با مجوز دولت میزبان انتقال سهام از سرمایهگذار به سهامدار جدید صورت مىگیرد، اعمال مىشود.
تابعیت شخص حقوقى براساس کشور محل تشکیل آن تعیین مىشود؛ براى مثال، شخص حقوقىاى که محل ثبتشده آن در کشور «الف» که عضو کنوانسیون است، قرار دارد و در کشور «ب» که آن نیز عضو کنوانسیون است، سرمایهگذارى کرده باشد، مىتواند طرف شرط ارجاع اختلاف به ایکسید باشد. در مقابل، اگر شخص حقوقى که اقامتگاهش در کشور متعاهد طرف اختلاف است، تبعه کشور دیگر، عضو کنوانسیون شناخته نمىشود و در نتیجه، طبق بند «ب» از بند 2 مادّه 25 کنوانسیون نمىتواند طرف شرط ارجاع به ایکسید باشد. با این حال، شخص حقوقىاى که اقامتگاهش در دولت میزبان است، مىتواند عنوان تبعه دولت طرف قرارداد دیگرى را داشته باشد، البته وقتى این امکان وجود دارد که کل یا اکثر سرمایهاش متعلّق به شخص حقوقى دیگرى باشد که ساکن کشور دیگر عضو کنوانسیون است و علاوه بر آن، طرفین توافق کردهاند که براى اهداف کنوانسیون با اینگونه شرکتهاى فرعى باید مانند اشخاص حقوقى خارجى رفتار کرد.
بند 4 مادّه 25 کنوانسیون مقرر مىدارد که هر دولت عضو کنوانسیون مىتواند در زمان تصویب، پذیرش یا تأیید آن یا در هر زمان دیگرى پس از آن، مرکز را از نوع یا انواع اختلافاتى که در صلاحیت رسیدگى مرکز مىداند، آگاه کند. دبیر کل باید بلافاصله چنین اخطارى را به تمام دولتهاى عضو کنوانسیون اطلاع دهد. چنین اخطارى نباید رضایت مقرر در بند 1 تلقّى گردد.
بعلاوه، مادّه 26 کنوانسیون، رضایت را چنین تعریف مىکند: جز در مواردى که رضایت به نحو دیگرى اظهار مىگردد، رضایت طرفین به داورى مطابق این کنوانسیون، به منزله کنار گذاشتن سایر روشهاى حلّ و فصل است. دولت طرف این قرارداد مىتواند اعلام کند که مراجعه مقدماتى به مراجع و مراحل رسیدگى ادارى یا حقوقى داخلى(32) خود به عنوان شرط رضایتش به داورى مورد نظر کنوانسیون است.
رضایت به صلاحیت دیوان در رسیدگى به یک دعوا به یکى از صور ذیل صورت مىگیرد:
الف) از طریق قرارداد بین یک دولت یا تبعه آن و یک تبعه خارجى به شرطى که آن قرارداد حاوى شرط ارجاع اختلاف به داورى ایکسید باشد؛
ب) یک موافقتنامه سرمایهگذارى دو یا چندجانبه بین دولتها که حلّ و فصل اختلافات بین دولت متعاهد و تبعه سرمایهگذار دولت دیگر را با ارجاع به داورى ایکسید پیشبینى کرده باشد.
این امر در خصوص «معاهده نفتا»(33) نیز صادق است؛ زیرا بخش «ب» فصل 11 این معاهده، استفاده از داورى ایکسید را براى متعاهدین به رسمیت شناخته است.(34) «معاهده منشور انرژى»(35) نیز با بیش از 50 عضو به همین گونه صلاحیت ایکسید را پذیرفته است.(36)
ج) اعلام رضایت از طریق قانون سرمایهگذارى داخلى که حلّ و فصل منازعات بین دولت متعاهد و سرمایهگذار خارجى را با ارجاع به داورى ایکسید پیشبینى کرده باشد.
نظر به مادّه 39 مقررات آیین دادرسى رسیدگى به اختلافات از طریق داورى، همچون طرفین اختلاف، براى دیوان داورى این امکان وجود دارد که به ابتکار خود در هر زمانى در طول مراحل رسیدگى، اقدامات احتیاطى موقّت(37) را به منظور حفظ حقوق طرفین انجام دهد. کنار گذاشتن راهحلهاى دیگر نیز شامل این اقدامات موقّت مىشود.
بنابراین، مقررات کنوانسیون محدوده صلاحیت دیوان داورى ایکسید را معین مىکند. قطع نظر از استثنائات احتمالى ذکر شده در مورد انواع خاص اختلافات، صلاحیت مرکز انحصارى است. هر اعتراضى از سوى طرفین اختلاف مبنى بر اینکه آن اختلاف در حیطه صلاحیت مرکز نمىباشد یا بنا به دلایل دیگرى در حیطه صلاحیت دیوان قرار نمىگیرد، به وسیله خود دیوان مورد بررسى قرار مىگیرد و این دیوان است که تعیین مىکند آیا با آن اعتراض به عنوان مسئلهاى مقدماتى برخورد کند یا آن را به مرحله رسیدگى به ماهیت دعوا ملحق نماید. مادّه 41 کنوانسیون تصریح مىکند که خود دیوان در مورد صلاحیتش تصمیم مىگیرد،(38) همچنین هرگونه مداخله دادگاههاى داخلى در قانون حاکم بر داورى پذیرفتنى نیست. در صورت استناد هر یک از طرفین به داورى ایکسید تا زمانى که دیوان ایکسید در خصوص صلاحیت خود تصمیم نگرفته باشد، دادگاههاى داخلى که به اختلاف طرفین رسیدگى مىکنند، باید رسیدگى خود را به تعویق اندازند.
سازمان و ترکیب دیوان داورى
همانگونه که گفته شد، مرکز داراى هیئت داوران(39) است. هر کشور متعاهد، چهار نفر را براى عضویت در آن هیئت معرفى مىکند. رئیس شوراى ادارى مرکز نیز 10 نفر را براى عضویت در آن هیئت منصوب مىکند. داوران باید از شخصیت اخلاقى والایى برخوردار بوده و در زمینه حقوق، تجارت، صنعت و مالى، تخصص و در قضاوت استقلال داشته باشند.(40) داوران در مجموع باید نماینده نظامهاى اصلى حقوقى دنیا باشند. اصولاً طرفین اختلاف، داوران خود را از بین هیئت داوران مذکور انتخاب مىکنند. با این حال، طبق مقررات مادّه 40 امکان انتخاب داوران از خارج از هیئت داوران نیز وجود دارد که در این صورت، آن داوران باید واجد شرایط مذکور در بند 1 مادّه 14 باشند. مادّه 2 از قواعد رسیدگى شکلى داورى، در غیاب توافقنامه قبلى، روش تشکیل و ترکیب هر دیوان داورى را شرح داده و به طرفین اجازه مىدهد تا نسبت به تعیین تعداد داوران و روش منصوب کردن آنان (اگر قبل از ثبت دادخواست، توافقى صورت نگرفته باشد) تصمیمگیرى کنند. در بند 3 همین مادّه آمده است:
در هر زمان، 60 روز پس از ثبت دادخواست، اگر موافقتنامهاى در خصوص آیین رسیدگى دیگرى حاصل نشد، هر طرف مىتواند دبیر کل را نسبت به انتخاب روش مذکور در بند «ب» از بند 2 مادّه 37 کنوانسیون مطلع کند.(41) دبیر کل نیز باید سریعا طرف دیگر را از این مطلب آگاه سازد که قرار است دیوان طبق آن مادّه تأسیس شود.
اگر دیوان طبق مندرجات بند «ب» از بند 2 مادّه 37 کنوانسیون تأسیس شود، طرفین باید از مادّه 2 قواعد داورى پیروى کنند که طبق آن:
الف) طرف آغازکننده (معمولاً مدّعى) شخصى را به عنوان داور تعیین و شخص دومى را به عنوان رئیس دیوان پیشنهاد کند و همزمان طرف دیگر(معمولاً مدّعى علیه) را دعوت کند تا داور خود را منصوب و در مورد پذیرش کسى که براى ریاست پیشنهاد شده، موافقت کند؛
ب) به محض دریافت دعوت، طرف دیگر باید نام داور تعیینشده خود را به طرف شروعکننده اعلام و در خصوص شخصى که به عنوان رئیس پیشنهاد شده، نیز اعلام نظر نماید یا در صورت عدم موافقت، شخص پیشنهادى خود را براى ریاست به خواهان اعلام و از او بخواهد در مورد ریاست شخص پیشنهادیش نظر خود را اعلام دارد.
وقتى که اعمال روش مذکور در بند «ب» از بند 2 مادّه 37 انتخاب شود، ممکن است داوران با طرفین منازعه داراى تابعیت واحد نباشند تا شرایط مورد نظر مادّه 39 کنوانسیون را برآورده سازند؛ مگر اینکه توسط طرفین غیر از این توافق شود. مادّه مذکور مقرر مىدارد که اکثریت داوران باید داراى تابعیت دولتهایى غیر از دولت متعاهد طرف منازعه و دولت متعاهدى که تبعه آن طرف دیگر منازعه است، باشند. در حقیقت در میان مقررات مربوط به تابعیت داوران، ایکسید شدیدتر از سایر مقررات برخورد کرده است. براساس بند 1 مادّه 3 هیچیک از داوران نمىتوانند تابعیت مشابه یا تابعیت هر یک از طرفین دعوا را داشته باشند.
پیشنهادهاى یادشده در بند 1 مادّه 3 باید به صورت مکتوب و سریع انجام گیرد و پس از آن از طریق دبیر کل یا مستقیما بین طرفین مبادله و یک نسخه آن براساس بند 2 مادّه 3 براى دبیر کل ارسال گردد.
در خصوص آیین شکلى ترکیب دیوان دو نکته عمده باید مورد توجه قرار گیرد:
1. اولویت اعطاشده به طرفین از سوى کنوانسیون؛
2. نقش نظارتى دبیر کل مرکز نسبت به کل آیین رسیدگى شکلى.
براساس بند 4 مادّه 6 تسهیلات اضافى قواعد داورى، اگر طرفین نتوانند در خصوص انتصاب داوران و رئیس دیوان داورى به توافق برسند، ظرف 90 روز پس از آنکه دبیر کل آگهى ثبت را به طرفین اطلاع داد، یا پس از هر مدت زمانى که طرفین موافقت کنند، هر طرف مىتواند از طریق دبیر کل از رئیس شوراى ادارى کتبا براى نصب داور یا داورانى که تا آن زمان منصوب نشدهاند، تقاضا کند و داورى را به عنوان رئیس دیوان منصوب کند.
براساس بند 2 مادّه 4 قواعد رسیدگى شکلى داورى، در صورتى که طرفین موافقت کنند که خود داوران، رئیس دیوان را انتخاب کنند، ولى آنها نتوانند چنین کنند، مفاد بند 1 براساس قاعده «انجام تغییرات ضرورى»(42) (بر حسب مورد) اعمال خواهد شد.
دیوان داورى زمانى کامل مىشود که داوران، انتصاب خود را چنان که در مادّه 5 قواعد رسیدگى شکلى داورى آمده است، پذیرفته باشند و باید چنین فرض شود که از تاریخى که دبیر کل به طرفین اعلام کند که همه داوران، انتصاب خود را پذیرفتهاند، مؤثر خواهد بود.(43) با این حال، تشکیل دیوان داورى مشروط بوده و موکول به امضاى اظهارنامه استقلال که در بند 2 مادّه 6 قواعد داورى ذکر شده است، موکول مىباشد. در حقیقت، هر داورى که تا پایان اوّلین جلسه از امضا کردن چنین اظهارنامهاى که مبیّن بىطرفى اوست، خوددارى ورزد، به منزله استعفا تلقّى مىشود.
قانون قابل اعمال توسط دیوان داورى
براساس بند «ب» مادّه 6 کنوانسیون یکى از وظایف شوراى ادارى، تصویب مقررات مربوط به نحوه شروع داورى و آیین رسیدگى آن است؛ لذا از نظر مقررات شکلى حاکم بر آیین دادرسى، مصوّبات شورا قابل اجراست و چنانچه خلائى وجود داشته باشد، طبق مادّه 44 خود دیوان داورى تعیین تکلیف خواهد کرد. هماکنون دیوان داورى مرکز براساس مقررات شکلى آیین رسیدگى داورى مصوّب سال 1965 م. و اصلاحات بعدى عمل مىکند.
اما از نظر قانون ماهوى که دیوان در ماهیت اختلاف آن را اعمال خواهد کرد، براساس مادّه 42، قانون قابل اعمال در دعوا، طبق تراضى طرفین تعیین و دیوان داورى موظف به رعایت آن است و در صورتى که توافقى در این زمینه نباشد، اختلاف بر مبناى قانون کشور طرف اختلاف، از جمله قواعد حلّ تعارض آن، حلّ و فصل مىشود و فقط در صورتى که از این راهها اختلاف قابل حلّ و فصل نباشد، مقررات قابل اجراى حقوق بینالملل قاطع دعوا خواهد بود. در نهایت، چنانچه طرفین موافقت کنند، طبق بند 3 مادّه 42 دیوان براساس عدالت و انصاف(44) رأى خواهد داد.
در خصوص اعمال قانون ماهوى، نظام ایکسید حتى از پارهاى از نهادهاى قضایى بینالمللى؛ مثل دیوان بینالمللى دادگسترى پیشرفتهتر است؛ زیرا برخلاف مادّه 38 اساسنامه آن دیوان، در قسمت دوم مادّه 42 کنوانسیون ایکسید به داور اجازه نمىدهد به «فقدان قانون»(45) استناد و از صدور رأى امتناع کند.
حکم داورى، شناسایى و اجراى آن
مواد 48ـ 55 کنوانسیون به رأى داورى صادر شده در چارچوب کنوانسیون ایکسید مىپردازد.
بخش چهارم کنوانسیون (مواد 48 و 49) به محتوا و شرایط رسمى رأى و به اختیار دیوان در اصلاح اشتباهاتى که ممکن است از سوى داوران رخ داده باشد، توجه دارد.
بخش پنجم کنوانسیون (مواد 50 ـ52) به تفسیر، تجدید نظر و ابطال رأى اختصاص دارد. تفسیر و تجدید نظر رأى داورى معمولاً در هر مکانیسم و مؤسسات بینالمللى داورى سازمانى و یا خاص پیشبینى شده است و باید از سوى دیوان داورى که رأى را صادر کرده است، به اجرا درآید. همچنین مادّه 52 کنوانسیون که ابطال رأى داورى را به طور مفصّل شرح مىدهد، قابل توجّه است. قصد دولتهاى متعاهد براى مستثنا و یا حداقل محدود کردن دخالت دادگاههاى داخلى در مکانیسم حلّ و فصل اختلافات ایکسید به روشنى در این مادّه دیده مىشود. در مقایسه با قواعد دیگر، نظام ایکسید داراى سیستمى از ابطال رأى است که دادگاههاى داخلى را از مداخله در آراى ایکسید ممنوع مىسازد. این امر در نوع خود پیشرفت قابل توجهاى در زمینه حقوق حلّ و فصل دعاوى سرمایهگذارى است.
بخش ششم کنوانسیون (مواد 53 ـ 55) به شناسایى و اجراى رأى داورى مربوط مىشود. مقررات این بخش از کنوانسیون، دخالت دادگاههاى داخلى را به کمترین حد مىرساند؛ لذا آراى صادره دیوان داورى مرکز، قابل بررسى در دادگاههاى داخلى نیست و فقط از سوى کمیتهاى اختصاصى،(46) تنها در موارد خاص قابل ابطال است که از آن جمله است: عدم اِعمال قانون تعیین شده و تجاوز داوران از اختیارات.
مادّه 54 کنوانسیون، مقررات ویژهاى را براى شناسایى و اجراى حکم داورى دربردارد. این مقررات به صورت زیر بیان شده است:
1. هر دولت طرف قرارداد باید رأیى را که براساس کنوانسیون ایکسید صادر شده است، به رسمیت شناخته وتعهّداتى را که آن رأى در قلمرو آن کشور ایجاد مىکند، شناسایى کند به نحوى که گویى از دادگاه داخلى خودش صادر شده است. اگر دولت عضو کنوانسیون داراى قانون اساسى فدرال باشد، باید چنین رأیى را از طریق دادگاههاى فدرال خود به اجرا گذارد و از آن دادگاهها بخواهد که با چنین رأیى، مانند رأى نهایى صادره از دادگاههاى همان دولت برخورد نمایند.
2. طرفى که به دنبال شناسایى یا اجراى رأى در قلمرو یک دولت متعاهد است، باید یک نسخه از رأى را که از سوى دبیر کل تأیید شده است، به دادگاه صالح یا مقام دیگرى که آن دولت به این منظور مشخص کرده است، تسلیم کند. هریک از دولتهاى عضو کنوانسیون باید دبیر کل را از دادگاه صالح تعیین شده و یا مقام صالح مشخص شده براى این منظور و از تغییرات بعدى در این زمینه آگاه سازد.
3. اجراى رأى باید طبق قوانینى باشد که بر اجراى آراى لازمالاجرا در کشورى که رأى در قلمروش اجرا مىشود، حاکم است.
رویّه قضایى دیوانهاى داورى مرکز تاکنون
رویّه قضایى داوریهاى مرکز، یکى از منابع غنى حقوق بینالملل سرمایهگذارى است. این امر، مرهون سابقه طولانى مرکز، مقررات قابل انعطاف آن و اعتماد دولتها و بازرگانان مىباشد؛ مثلاً به رغم بىرغبتىاى که از گذشته نسبت به داورى در منطقه آمریکاى لاتین وجود داشته است، از زمان پیوستن آرژانتین به کنوانسیون ایکسید در 1994 م. این کشور در ده مورد دعواى سرمایهگذارى نزد دیوان داورى مرکز درگیر بوده است که همگى این دعاوى ناشى از روند خصوصىسازى در آن کشور مىباشد.
دعاوى مطرح شده در حدود چهل سال حیات مرکز داراى عناوین متعدّدى است؛ براى مثال دعاوى مربوط به پروژه ساخت کارخانه برق، فسخ گواهى بانکى، تولید پارچه، ساخت هتل و بیمارستان ، تولید و استخراج نفت و گاز و طلا را مىتوان نام برد.
مرکز از اواسط دهه 1980 تاکنون صلاحیت خود را از طریق رضایت طرفین در قراردادهاى سرمایهگذارى و یا در اسناد مشابه تحصیل کرده است. اکثر دعاوىاى که هماکنون نزد مرکز مطرح است، به منازعات داخلى، سلب مالکیت، امتناع از دادخواهى و... مربوط بوده و تعداد اندکى از دعاوى، منحصرا درباره اجراى قراردادهاى منعقده سرمایهگذارى است.
افزایش تعداد موافقتنامههاى مربوط به سرمایهگذارى افزایش تعداد دعاوى در این زمینه را در پى داشته است. هماکنون حدود دو هزار معاهده دو جانبه سرمایهگذارى وجود دارد که اکثر آنها داراى شرط ارجاع به داورى مرکز مىباشد. همچنین اکثر این موافقتنامهها داراى شرط دولت کاملةالوداد،(47) تضمین رفتار برابر و منصفانه با سرمایهگذار خارجى و ممنوعیت سلب مالکیت از سرمایهگذاریهاى خارجى است؛ مگر در شرایط استثنایى و به شرط اینکه آن سلب مالکیت در جهت منافع عمومى بوده و خسارات آن فورى، کافى و مؤثر پرداخت شود. از یکصد فقره دعواى مطرح شده نزد مرکز تا آوریل 2002 (که 60 مورد آن در پنج سال قبل از این تاریخ مطرح شده است) تا تاریخ نگارش این مقاله، 69 فقره آنها از سوى مرکز تصمیمگیرى شده که اکثر آنها از طریق دیوان داورى بوده است. همچنین هماکنون تعداد 45 فقره دعوا نزد مرکز در نوبت رسیدگى مىباشد. در میان دعاوى اخیر، موضوعات مربوط به موافقتنامه خدمات آب و فاضلاب، ساخت آزاد راه، انتقال گاز طبیعى، ساخت مجموعه منازل مسکونى و توسعه میادین گاز و نفت وجود دارد.
ایران و کنوانسیون ایکسید
چون سرمایهگذارى مىتواند نقشى حیاتى در توسعه پایدار داشته باشد،(48) ایران در ده سال گذشته تحوّلات ساختارى زیادى را در زمینههاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى آغاز کرده و علاقه آشکارى به حمایت و ترویج سرمایهگذارى خارجى از خود نشان داده است و متعاقبا موافقتنامههایى براى حمایت و تشویق سرمایهگذاریهاى متقابل با برخى از کشورها منعقد کرده است که در این میان موافقتنامههاى مربوط به سرمایهگذارى در بخش نفت، گاز و پتروشیمى بیشتر است. گرچه ایران عضو بانک جهانى است، به رغم ضرورت، تا کنون کنوانسیون ایکسید را امضا و تصویب نکرده و از این رو متعهّد به اجراى مفاد آن و برخوردار از امتیازات و حقوق مربوط به آن نیست.
ایران دچار بیکارى است و به گفته متخصصان، اکنون اصلىترین چالش دولت، اشتغال است. در حالى که گفته مىشود بیش از 5/3 میلیون بیکار در کشور وجود دارد، ورودى کشور به بازار کار بین 700 تا 800 هزار نفر در سال است. حتى در حالت نرمال، منابع داخلى ایران براى اشتغال کافى نیست و رهایى از این وضعیت نیاز به سرمایهگذارى خارجى دارد.
براساس برنامه توسعه سوم کشور، ایران تا سال 1384 براى اینکه بتواند هر ساله تا یک میلیون شغل ایجاد کند، به دنبال هفت درصد افزایش سالانه در سرمایهگذارى است. بدیهىترین نیاز سرمایهگذارى، امنیت است و اصلىترین عنصر امنیت، تأمینات لازم حقوقى. در میان تضمینات حقوقى، حلّ و فصل اختلافات با خارجیان سرمایهگذار از طریق داورى بینالمللى (از جمله داورى ایکسید) نقشى کلیدى در حصول اطمینان آنان نسبت به احقاق حقّ خود در مواقع ضرورى دارد.
براساس قانون سال 1333 ه .ش جذب و حمایت از سرمایهگذارى خارجى در ایران که آییننامه اجرایى آن در سال 1334 ه .ش تصویب شد، به همه اتباع و شرکتهاى متعلّق به کشورهایى که از سوى ایران به رسمیت شناخته شده بودند و متقابلاً به اتباع و شرکتهاى ایرانى تسهیلات لازم را براى فعالیتهاى اقتصادى فراهم مىکردند، اجازه فعالیت در ایران داده شده بود و اگر اختلافى بین دولت ایران و سرمایهگذار خارجى درباره سرمایهگذارى و یا پرداخت خسارت ناشى از آن به وجود مىآمد، دادگاههاى صالح ایران مىتوانستند به صدور رأى و حلّ و فصل آن اقدام کنند.
قانون جدید سرمایهگذارى خارجى ایران در خرداد ماه 1381 ه .ش به تصویب مجمع تشخیص مصلحت رسید. این قانون بسیارى از محدودیتها را در خصوص این موضوع از بین برده است. از جمله این قانون از سرمایههاى خارجى در برابر توقیف و مصادره حمایت و سرمایهگذاران خارجى را داراى همان حقوقى مىداند که به سرمایهگذاران خصوصى و دولتى داده شده است. همچنین به آنان تضمین مىدهد که مىتوانند سرمایه و سود خود را به صورت ارز از ایران خارج کنند و اگر به دلیل پیچیدگیهاى قانونى، خسارتى به آنان وارد گردد، جبران خسارت شود. در همین راستا، دولت جدید نیز تا حدود زیادى کنترل قیمتها را حذف و موانع و محدودیتهاى تبدیل ارز را برطرف کرده است؛ از جمله، سیستم چند نرخى ارز را از بین برده و به طور چشمگیرى نرخهاى مالیات را براى آنان کاهش داده است.
قوانین جدید، قانونى بودن مالکیت خارجى را تا 49 درصد مشارکتهاى بینالمللى(49) به رسمیت مىشناسد و شرایط مساعدترى را براى خروج سرمایه و منافع آن از کشور پیشبینى مىکند. اما این قانون داراى مشکلاتى مانند پیچیدگى بسیار و عدم جامعیت لازم است. یادآور مىگردد این قانون در شوراى نگهبان رد شد؛ زیرا این شورا معتقد بود این قانون استقلال و تمامیت ارضى کشور را به خطر مىاندازد و سبب نفوذ سرمایهگذاران خارجى و تسلّط نهایى آنان بر اقتصاد کشور مىشود. ولى مجمع تشخیص مصلحت نظام که قبلاً نیز قانون فعالیت بانکهاى خصوصى و قانون تأسیس مناطق آزاد تجارى را به رغم رد شدن در شوراى نگهبان تصویب کرده بود، در اینجا نیز استدلال شوراى نگهبان را نپذیرفت و به تصویب آن رأى داد.
نفت، عمدهترین منبع ارزى ایران است و همراه با گاز، مهمترین بخش وابسته به سرمایهگذارى خارجى است، ولى قانون اساسى کشور، دادن امتیاز بهرهبردارى از نفت را به خارجیان ممنوع کرده است. با این حال، قانون نفت سال 1365 ه .ش اجازه مىدهد قراردادهاى نفتى بین وزارت نفت و شرکتها، اشخاص حقیقى و حقوقى داخلى و خارجى منعقد گردد. به همین دلیل ارزش قراردادهایى به سبک سرمایهگذارى «خرید متقابل»(50) در سال 1998 م. به میزان 8 بیلیون دلار بود. اخیرا وزیر نفت کشور اعلام کرد که با توجه به قراردادهاى افزایش تولید نفت خام، تولید ایران تا سال 1384 ه .ش به حدود 5 میلیون بشکه در روز خواهد رسید. وى یادآور شد که اکنون حدود 5 میلیارد دلار در صنعت پتروشیمى سرمایهگذارى مىشود. در سالهاى اخیر حدود 14 میلیارد دلار قرارداد خرید متقابل و فاینانس خودگردان در بخش تولید نفت و گاز و دیگر هیدروکربورها منعقد شده است. با این حال، ایران به دلیل محدودیت منابع سرمایه داخلى، سالانه به بیش از 10 بیلیون دلار سرمایهگذارى خارجى، خصوصا در بخش انرژى نیاز دارد. افزایش این سرمایهگذاریها ممکن است دعاوىاى را در پى داشته باشد که باید به روش مسالمتآمیز (مانند داورى) حلّ و فصل گردد.
رویّه عملى دستگاههاى دولتى در زمینه ارجاع اختلافات خود با طرفهاى خارجى به داورى، عمل به اصل 139 قانون اساسى را نشان مىدهد و مؤسسات دولتى در موارد لزوم، از هیئت دولت درخواست مجوز داورى کردهاند.(51)
وزارت نفت بدون کسب اجازه موردى از قوه مقنّنه و به استناد مواد 35 و 66 اساسنامه شرکت ملى نفت ایران با سرمایهگذاران خارجى قرارداد منعقد کرده و اختلافاتش را به داورى مىبرد و استدلال مىکند که پس از انقلاب، این اساسنامه به تأیید شوراى نگهبان رسیده است و در صورت مخالفت آن با شرع یا قانون اساسى، شوراى نگهبان آن را تأیید نمىکرد. بعلاوه، این شورا تاکنون تفسیرى از اصل 139 ارائه نکرده و در فقدان آن، ممنوعیتى براى آن وزارتخانه وجود ندارد. ولى باید توجه داشت که این اصل در عصر بدبینى کشور نسبت به حقوق بینالملل نوشته شده و به نظر مىرسد با نگاه فعلى ایران به این حقوق همخوانى ندارد.
تحوّلات چند ساله اخیر ایران از اعتماد بیشتر این کشور به نظام بینالمللى حکایت دارد. باید گفت تصویب قانون داورىتجارى بینالمللى براى کشور، «حرکت به سمت ایجاد مرکز داورى تجارى منطقهاى در تهران»، «تصویب کنوانسیون 1958 نیویورک در مورد شناسایى و اجراى احکام داورى خارجى»(52)، «اظهار علاقه شدید و تلاش هفت ساله ایران جهت پیوستن به سیستم تجارت آزاد ûWTO» که ممکن است مهمترین منبع تأمین سرمایه براى توسعه باشد، همگى نشانه اراده کشور به حذف موانع جدّى در مقابل سرمایهگذارى خارجى است. از دیگر اقدامات در این زمینه مىتوان «اصلاح قانون مالیاتها از سوى مجلس»، «یکسانسازى نرخ ارز»، «تأسیس مناطق تجارى آزاد و سرمایهگذارى خارجى در این مناطق» (قانون سال 1993 و 1994 م.)(53) را نام برد.
ایران به دلیل پذیرش کنوانسیون 1958 م. نیویورک ناگزیر به شناسایى احکام صادرشده از سوى دیوان داورى مرکز مىباشد، مشروط به اینکه با ایرادات اساسى مواجه نباشد؛ زیرا این کنوانسیون هماکنون جزئى از حقوق داخلى ایران محسوب مىشود.(54) طبق این کنوانسیون متعاهدین به رسمیت شناختن احکام داورى خارجى؛ از جمله آراى داورى ایکسید و اجراى آنها در قلمرو خود ملزم هستند. بنابراین با الحاق به این کنوانسیون، دیگر نمىتوان صرفا به مقررات فصل نهم (مواد 169ـ 179) قانون اجراى احکام مدنى مصوّب آبان ماه 1356 ش. در خصوص احکام و اسناد لازمالاجراى کشورهاى خارجى و مواد 972ـ 975 قانون مدنى به بعد استناد کرد؛ زیرا قوانین داخلى ایران در حال حاضر پاسخگوى نیازهاى این بخش رو به گسترش که به سرعت به طرف وحدت حقوقى بینالمللى حرکت مىکند، نمىباشد.(55)
بىشک نظام حقوقى هر کشور باید بتواند از فرسودگى خود جلوگیرى کند. مدتها دادگاه داورى لندن به دلیل مداخلههاى زیاد دادگاههاى داخلى انگلیس با موانع جدّى روبهرو بود، بالاخره پس از چندین بار اصلاحات در قانون داورى سال 1950 م. و آخرین تغییرات در سال 1997 م. و ایجاد تسهیلات براى داورى بینالمللى، کانون توجّه بیشترى گردیده است. گرچه ایران در سالهاى اخیر، قانون داورى تجارى بینالمللى خود را تا مقدار زیادى هماهنگ با «قوانین آنسیترال» به تصویب رسانده است، سرمایهگذاران خصوصى و دولتهاى متبوع آنها ترجیح مىدهند اختلافات خود را از طریق داورى بینالمللى خصوصا به شکلى سازمانى حلّ و فصل کنند. ایران مدتهاست از آیین رسیدگى داورى آنسیترال در حلّ و فصل دعاویش با آمریکا استفاده مىکند و سالهاست از اتاق بازرگانى بینالمللى و مقررات و رویّههاى متحدالشکل آن بهره مىبرد؛ براى مثال تقریبا کلیه بانکهاى ایران عملیات بانکى خود را بر پایه مقررات و رویّههاى متحدالشکل اعتبارات اسنادى بانکى اتاق بازرگانى بینالمللى انجام مىدهند. در حالى که نه مقررات آنسیترال و نه قواعد حاکم بر اتاق بازرگانى بینالمللى تفاوت ماهوى با چارچوب ایکسید ندارند. حتى داورى ایکسید از تخصص بالاترى نسبت به داورى آنسیترال و اتاق بازرگانى بینالمللى در زمینه دعاوى ناشى از سرمایهگذارى برخوردار است.
با توجه به مادّه 70 و بند «د» مادّه 75 کنوانسیون ایکسید، ایران مىتواند آن کنوانسیون را بپذیرد، ولى موارد خاص مورد نظر خود را از صلاحیت دیوان داورى آن استثنا کند، یعنى استفاده از «حقّ شرط». این امر به نحو دیگرى در بند 4 مادّه 25 که به دولت عضو اجازه مىدهد از قبل، نوع خاص دعوایى را که در صلاحیت مرکز قرار مىگیرد اعلام کند، تأیید شده است. همچنین طبق مادّه 71 هر دولتى مىتواند به صورت آزمایشى کنوانسیون را بپذیرد و در صورت پیدایش عوارض و تبعات منفى آن بر سرمایهگذارى خارجى در کشورش به عضویت خود خاتمه دهد. بعلاوه، وقتى بند 1 مادّه 25 فقط دعاوى حقوقى و از میان آنها فقط دعاوىاى را که مستقیما ناشى از سرمایهگذارى است، در صلاحیت دیوان داورى قرار مىدهد، به نظر مىرسد نباید جاى نگرانى وجود داشته باشد. در نهایت، چنانچه در ارتباط با تفسیر یا اجراى کنوانسیون اختلافى به وجود آید که نتوان آن را از طریق مذاکره حل کرد یا طرفین روش دیگرى را انتخاب نکنند، به تقاضاى هر یک از طرفین آن اختلاف، دیوان بینالمللى دادگسترى مقام صالح براى رسیدگى خواهد بود که این نیز ممکن است نوعى حمایت از منافع کشورهاى سرمایهپذیر باشد.
با قبول صلاحیت مرکز فقط در صورتى که دولت طرف اختلاف از اجراى حکم داورى امتناع کند، کشور متبوع سرمایهگذار طرف اختلاف مىتواند از او حمایت سیاسى مورد نظر حقوق بینالملل را به عمل آورد(56) که این نیز ممکن است باعث تشویق دولت ایران در پیوستن به کنوانسیون تلقّى گردد. شرط ذیل مادّه 26 نیز حمایتِ دیگرى براى دولتها محسوب مىشود؛ زیرا هر دولت متعاهد مىتواند رضایت به رسیدگى داورى ایکسید را مشروط به مراجعه قبلى تبعه خارجى به مراجع ادارى و قضایى خود کند. همچنین به استناد مادّه 55 و با توجه به اصل مصونیت دولتها که ناشى از اصل حاکمیت است، در صورتى که احکام صادره از دیوان داورى خارج از چارچوب اعمال تصدّى دولت باشد، یعنى به اعمال حاکمیت آن دولت مربوط شود، آن احکام قابل اجرا نیست.
با توجه به موارد فوق به نظر مىرسد تأخیر در پذیرش کنوانسیون از طرف ایران فاقد توجیه حقوقى باشد. وقتى ایران در مقابل آمریکا که آن را «شیطان بزرگ» مىخواند، سابقه 23 ساله حلّ و فصل مسالمتآمیز هزاران اختلاف از طریق داورى را دارد و دو دولت در این مسیر براى اجراى آراى صادره از دیوانى که به این منظور ایجاد شده از مصونیت حاکمیتى خود صرف نظر کردهاند، دلیلى براىنپیوستن به این کنوانسیون و قبول داورى آن وجود ندارد.
نتیجه
در مقدمه کنوانسیون ایکسید آمده است که معمولاً دعاوى سرمایهگذارى از طریق نظامهاى حقوقى داخلى حلّ و فصل مىشود، ولى روشهاى بینالمللى حلّ و فصل اختلاف ممکن است در پارهاى موارد مناسبتر باشد. در این راستا حقوق بینالملل نوینى در خصوص سرمایهگذارى خارجى به وجود آمده است تا بتواند به خواستههاى اقتصاد و تجارت جهانى پاسخگو باشد. به همین دلیل، تغییرات عمدهاى در مقررات سنّتى حاکم بر سرمایهگذارى در جامعه بینالمللى دیده مىشود.
از خصوصیات حقوق بینالملل معاصر، فرسایش حاکمیت مطلق دولتهاست. گرچه این موضوع هم در خصوص اعمال حاکمیت و هم اعمال تصدّى دولتها مشاهده مىشود، در مورد اخیر بیشتر قابل توجه است. این امر به خصوص در زمینه قانون و مرجع رسیدگى حاکم بر حلّ و فصل دعاوى، از جمله داورى ایکسید مشهود است. براى حمایت از سرمایهگذارى، کنوانسیون ایکسید مجموعه مقررات خاصّى را در مورد سرمایهگذارى بین دولتها و اتباع دولتهاى دیگر وضع کرده است. اگرچه مراجعه به مرکز اختیارى است، براساس کنوانسیون، طرفین اختلاف موظف به اجراى رأى دیوان داورى هستند. از آراى دیوان نمىتوان پژوهشخواهى نمود و در شرایط خاصى فقط مىتوان در همان مرجع صادرکننده به رأى اعتراض کرد. هر کشور عضو حتى اگر طرف دعوا نباشد، مکلف به شناسایى و اجراى احکام داورى مرکز مىباشد.
براى جذب سرمایهگذارى خارجى، دولتها ناگزیر به رعایت کلیه حقوق سرمایهگذاران، از جمله ایجاد راههاى مناسب در خصوص اقامه دعوا و احقاق حقّ آنها هستند؛ زیرا سرمایهگذارى از چارچوب انحصارى صلاحیت ملى کشورها خارج شده است. زمان اینکه هر دولت فقط قوانین و مراجع رسیدگى خود را بر اختلافات بینالمللى حاکم بداند، پایان یافته است. گرایش جهانى به سمت مراجع داورى بینالمللى است که اختلافات را بىطرفانه و دور از تعصبات دادگاههاى داخلى نسبت به اتباع خودى، حلّ و فصل کنند.
ایران به عنوان کشورى که شدیدا وابسته به سرمایهگذارى خارجى است در سالهاى اخیر سیاستهاى متعدّدى را براى جذب سرمایه افراد و شرکتهاى خارجى اتخاذ کرده است. طبیعى است دیدگاههاى تازه نسبت به سرمایهگذارى خارجى متضمن قبول سیستمهاى حلّ و فصل اختلاف اسناد مربوط نیز مىباشد؛ از این رو، ایران باید موضع خود را در قبال مرکز و آیین داورى آن روشن سازد. جهانىشدن حقوق ، مسئله سرمایهگذارى را نیز از محدوده سنّتى حقوق داخلى خارج و اختلافات ناشى از سرمایهگذارى را از صلاحیت انحصارى دادگاههاى کشور سرمایهپذیر خارج ساخته است. پذیرش سیستم حلّ و فصل اختلافات از طریق داورى ایکسید گامى براى ارتقاى سطح سرمایهگذارى خارجى در ایران خواهد بود.
نگارنده نیز معتقد است:
قبول عام داورى تجارى بینالمللى در سطح جهان و روى آوردن عمده کشورها به این مراجع به مثابه سیلى است که خواسته یا ناخواسته، کشور ما را دربرمىگیرد و عدم تنظیم و تصویب مقرراتى مناسب با این روش حلّ و فصل اختلافات، یکى از علل قابل توجه انزواى تجارى و اقتصادى ایران خواهد بود.(57)
براساس برنامه توسعه سوم (خصوصا مواد 184ـ186) پیوستن به اتحادیههاى بینالمللى و گسترش همکاریهاى دو جانبه، منطقهاى و بینالمللى، از اولویتهاى دولت است.(58) بجاست که ایران با پرهیز از موضع انفعالى، نسبت به بسیارى از معاهدات بینالمللى، بحث الحاق به کنوانسیون ایکسید را آغاز و با پیوستن به این کنوانسیون و پذیرش سیستم داورى آن، گامى مؤثر در توسعه سرمایهگذارى خارجى بردارد.
1. این مقاله برگرفته از قسمتى از طرح پژوهشى شماره 810718 نگارنده در دانشگاه اصفهان است.
2. براى دیدن متن کنوانسیون، ر.ک: 575 United Nations Treaty Series, p.159 ؛ مجله حقوقى، دفتر خدمات حقوقى بینالمللى جمهورى اسلامى ایران، شماره 6، 1365، بخش اسناد بینالمللى (ترجمه غیر رسمى فارسى کنوانسیون). همچنین در خصوص منابع فارسى در مورد ایکسید، ر.ک: بلاکاژى ویتانى، «اندیشههایى در خصوص عهدنامه حلّ و فصل اختلافات ناشى از سرمایهگذارى بین دولتها و اتباع دول دیگر»، ترجمه دکتر ناصرعلى منصوریان، مجله حقوقى، دفتر خدمات حقوقى بینالمللى جمهورى اسلامى ایران، شماره 12، 1369، ص29ـ66؛ آرون بروشه، «قانون حاکم و اجراى احکام در داوریهاى موضوع کنوانسیون حلّ و فصل اختلافات ناشى از سرمایهگذارى بین دولتها و اتباع دول دیگر»، ترجمه دکتر محسن محبى، مجله حقوقى، دفتر خدمات حقوقى بینالمللى جمهورى اسلامى ایران، شماره 10، 1368، ص163ـ203.
3. International Centre for Settlement of Investment Disputes (ICSID).
4. International Chamber of Commerce (ICC).
5. Non-Governmental Organization (NGO).
6. در مورد ایکسید، ر.ک:
http://www.worldbank.org/icsid/.
7. Cf. Antonio R. Parra,``Provisions on the Settlement of Investment Laws, Bilateral Investment Treaties and Multilateral Instruments on Investments'', in (1997) 12(2) ICSID Review: Foreign Investment Law Journal, pp.287-364. Also, Cf. http://www.worldbank.org/icsid/treaties/treaties.htm.
8. International Bank for Reconstruction and Development (IBRD).
9. Ex Officio.
10. اقدام شایسته دیگر بانک جهانى در خصوص سرمایهگذارى، تدوین کنوانسیون آژانس تضمین سرمایهگذارى چندجانبه ûMultilateral Investment Gurantee Agency (MIGA) در سال 1985 است. این آژانس، داراى مکانیسم حلّ و فصل دعاوى مستقلى؛ از جمله پیشبینى داورى در آن است که تحلیل آن از چارچوب این مقاله خارج است.
11. به منظور اطلاع از قواعد تفسیر کنوانسیون، ر.ک:
Kathigamar V.S.K Natham, ``Submission to the International Centre for Settlement of Disputes in Breach of the Convention'' in (1995) Journal of International Arbitration, pp.46-51.
مسئله تفسیر با ماهیت مقررات ایکسید و با تمایز بین حقوق بینالملل عمومى و حقوق بینالملل خصوصى در ارتباط است. براى اطلاع بیشتر، ر.ک:
Leo J. Bouchez, ``The Prospects for International Arbitration: Disputes between States and Private Enterprises'', in (1991) Journal of International Arbitration, p.103.
12. Institution Rules.
13. Arbitration Rules.
14. Conciliation Rules.
15. Cf. 1984, ICSID Documents 61 (1985), 1 ICSID Reports 157.
16. Additional Facility Rules.
17. Permanent Court of Arbitration (PCA).
18. Res Judicata.
19. «کمیسیون حقوق تجارت بینالملل سازمان ملل متحد»
United Nations Conference on International Trade Law (UNCITRAL).
20. Fact-finding.
21. Ratione Temporis.
22. Cf. AAPL v. Sri Lanka (ICSID, award of 27 June 1990), ICSID Review: Foreign Investment Law Journal (1991), at 526-597 and Chronicle Gaillard, (1992) Journal du Droit International 216; Brewer, ``International Investment Dispute Settlement Procedures: The Evolving Regime for Foreign Direct Investment'', L. & Pol'y Int'l Bus., 633.
23. Ratione Personae.
24. Ratione Materiae.
25. بند «ب» از بند 2 مادّه 25.
26. مادّه 36.
27. براى جزئیات بیشتر، ر.ک:
Aron Broches, ``Denying ICSID'S Jurisdiction - the Award in Vacuum Salt Products Limited'', in (1996) Journal of International Arbitration, note.3, p.21.
28. Jurisdiction.
29. Competenu.
30. Cf. Peter Schlosser, Das Recht der Internationalen privaten Schiedsgerichtsbarkeit, 2nd ed., 1989, No.95, p.73.
31. Cf. G. Delaume,``ICSID Arbitration Practical Consideration'', in (1984) Journal of International Arbitration, p.109.
32. Exhaustion of Local Remedies.
33. North American Free Trade Agreement (NAFTA).
34. براى اطلاع در مورد نفتا و متن موافقتنامه و سایر مقررات، ر.ک:
http://www.nafta-sec-alena.org/english/index.htm.
35. Energy Charter Treaty.
36. It provides that settlement of disputes between a party and an investor of another party sets up a procedure giving investors the possibility of asking for an arbitration tribunal to be formed under the aegis of the Washington Convention or that of a supplementary mechanism proposed by the ICSID when there is a dispute between States that are not parties to the Convention.
37. Provisional Measures.
38. Competence de la Competence.
39. Panel of Arbitrators.
40. بند 2 مادّه 6 قواعد رسیدگى شکلى داورى.
41. بند «ب»: جایى که طرفین نسبت به تعداد داوران و روش نصب آنها توافق نکنند، دیوان مرکب از سه داور خواهد بود. هر طرف یک داور را انتخاب مىکند و نفر سوم که رئیس دیوان خواهد بود با توافق طرفین انتخاب خواهد شد.
42. Mutatis Mutandis.
43. مادّه 6 قواعد رسیدگى شکلى.
44. Ex Aequo et Bono.
45. Non Liquet.
46. Ad Hoc.
47. Most Favoured Nation.
48. ر.ک: سند مجمع عمومى سازمان ملل با عنوان «نتیجه نهایى کنفرانس بینالمللى تأمین سرمایه براى توسعه»، اجماع مونترى، 13ـ30 ژانویه 2002، ترجمه مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد در تهران، 1381، .A/AC.257/L.13
49. Joint Ventures.
50. Buyback.
51. ر.ک: مصطفى شهابى، داورى در قانون اساسى، انتشارات کمیته ایرانى اتاق بازرگانى بینالمللى، 1370، ص32ـ 39.
اصل 139 قانون اساسى مىگوید: «صلح دعاوى راجع به اموال عمومى و دولتى یا ارجاع آن به داورى در هر مورد موکول به تصویب هیئت وزیران است و باید به اطلاع مجلس برسد. در مواردى که طرف دعوا خارجى باشد و در موارد مهم داخلى باید به تصویب مجلس نیز برسد. موارد مهم را قانون تعیین مىکند.»
52. ر.ک: مجله حقوقى، شماره 14ـ 15، سال 1370، بخش اسناد بینالمللى.
53. از امتیازات پیشبینىشده براى سرمایهگذاران در این مناطق تجارى، معافیت مالیاتى 15 ساله از زمان شروع عملیات است.
54. کنوانسیون 1958 م. از 23 دى ماه 1380 ش. نسبت به ایران لازمالاجرا گردیده است.
55. Cf. UN General Assembly Resolution, 40/72, 11 Dec. 1985, Para.2.
56. بند 1 مادّه 27.
57. لعیا جنیدى، قانون داورى تجارى بینالمللى، انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، 1378، ص17.
58. ر.ک: مرکز مدارک اقتصادى ـ اجتماعى و انتشارات، قانون برنامه سوم توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جمهورى اسلامى ایران (1379ـ1383 ش.) مصوّب 17/1/1379 مجلس شوراى اسلامى، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1379.